نی نی ما

دندون در آوردن نی نی

یه چند وقتی بود که وقتی با دست به نی نی غذا می دادم حس می کردم لثه اش زبره هی خوب نگاه می کردم چیزی نمی دیدم چند وقتی هم بود که سر سینه هامو هی گاز می گرفت. چند باری هم به بابای گفتم اونم نگاه کرد چیزی ندید خلاصه روز15 اسفند بود که بهش داشتم با قاشق عصرونه می دادم که دیدم قجی صدا داد وقتی نگاه کردم دیدم  یه دندون کوچو لو مثله برنج نیمه رو لثه اش سبز شده .عزیزم خیلی ذوق زده شدم به بابایی نشون دادم انقدر ناز بود که نگو، اونشب خونه دایی مهدی شام دعوت بودیم اونجا به مامان بزرگشو عمه هاش گفتم اونام کلی خوشحال شدن. خیلی خوشحال بودم که نی نی بدون اذیت شدن دندون در آورده خدایا شکرت.  
19 اسفند 1393

داستانک های نی نی 6

نی نی ما اومد،نی نی کوچولوی خوشکل و ناز،وزنش 3.58، قدش52 سالم و سرحال. اومدیم خونه بابایی برا نی نی گوسفند قربونی کرد.شبم عمه هاش با شوهراشون اومدن اونجا شام اونجا بودن. دو روز بعد هم سپیده دختر داییم از بندر اومد پیشمون خدایش کلی کمک بود تو اون شرایط که من نمی تونستم هیچ کاری بکنم. روز ششم هم خاله جانش سر زده اومد کلی خوشحالمون کرد. نی نیو روز هفتم بردیم حموم خیلی خوشکل شد.
13 اسفند 1393

داستانک های نی نی 5

از همون اول دستشو مشت کرده بود و داشت می مکید مامانم گفت گشنشه، منم بهش شیر دادم البته شیرم چند قطره بیشتر نبود اما انگار براش کافی بود خوابید.اما اون دوتا بچه هی گریه می کردن، مادرشوهرم  به کمک تخت کناریم رفته بود و بچه اونارو نگه می داشت دلش برا بچه می سوخت... هی نی نیو نگا میکردم و با خودم می گفتم یعنی این بچه منه باورش برام سخت بود هنوزم گاهی اوقات این حالت بهم دست میده یه ذوق عجیب یه ترس ،گاهی هم غم همه وجودمو می گرفت.بچه ها واقعا فرشته اند، واقعا فرشته اند...
2 اسفند 1393

داستانک های نی نی 4

وقتی به هوش اومدم دکترم رو دیدم که کمی دورتر نشسته بود و یک سری کاغذ جلوش بود که رو بعضیاش چیزی می نوشت بعد یک نگاهی به من کرد و باخنده بلند شد اومد پیشم رو به من گفت یک پسر نازو خوشکل خدا بهتون داده اسمشو چی میخواید بزارید؟ گفتم کیان لبخندی زد و گفت چه اسم قشنگی بعد پرسید درد که نداری گفتم کمی گفت برات پمپ درد نصب کردن الان کم میشه بعد دیگه یادم نیست تا موقعی که دوتا پرستار اومدنو منو منتقل کردن به بخش.جلوی در آسانسو شوشوجان با خواهرش منتظر بودن،توی اتاق دو نفر زائوی دیگه هم بودن که یکیشون دختر داشت اون یکی پسر. بعد از نیم ساعت نی نی رو آوردن .....
2 اسفند 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی ما می باشد